تا یه ساعت دیگه، به عجیبترین شکلی که میتونستم برای تحویل پروژهم متصور بشم باید دانشگاه باشم و پروژهم رو ارائه بدم از نزدیک سه ماه پیش که هیچی ننوشتم درگیرِ چیزی نبودم بهجز یه سری حال بد فکر بد که بارها اومدم اینجا تا از آوار دلتنگی تو بنویسم و بارها نتونستم بارها خواستم از اتفاقات عجیبوغریبی که میبینم بنویسم و بازم نتونستم انگار رسید تا امروز امروزی که باید پروژه تحویل بدم
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت